روزی روزگاری، جادوگری در جنگل خارها واقع در شرق زندگی میکرد؛ جادوگر برای هزار سال به خواب فرو رفته بود.
روزی شاهزادهای زیبارو با موهایی طلایی جادوگر را پیدا کرد.
اما افسوس... شاهزاده کودکی بیش نبود.
جادوگر شاهزاده را زیر بال و پر گرفت و از او مراقبت کرد؛ ولی زمانی که به سن 15 سالگی رسید، شاهزاده را رها کرد.
و...