The Priest of Corruption

کاسیا، توسط بهترین دوستش که نامزد برادرش بود مورد خیانت قرار گرفت و همه چیزش را از دست داد اما سرنوشت فرصت دیگری به اون میدهد. او در این زندگی میخواهد از عشق بین برادر و دوستش جلوگیری کند در حالی که تغییر احساسات کاری غیرممکن است. غرق در ناامیدی، نوری میابد. قهرمان شمال، دوک اعظم و برادر ناتنی امپراطور گویا کلید حل مشک...

لی هیونگ ووک، امپراطور فولاد، آخرین بازماندۀ بشریت، درحالی که تلاش می‌کرد آینده رو تغییر بده کشته شد. «ارتش؟!! از بین این همه جا چرا ارتش؟»

جی یه دانش آموز عالی و همه چی تمومه، همینطور به‌عنوان رئیس شورای دانش‌آموزی مدرسه هم منصوب شده. اما بعد از اینکه مجبور شد به تیم دوچرخه سواری مدرسه، یعنی دار و دستۀ مرغ مگس‌خوار ملحق بشه، دنیای کاملا جدیدی رو خارج از اون کتاب‌های درسی خشک کشف می‌کنه. در ادامه قراره شاهد چه اتفاقات و ماجراهایی باشیم؟

«می‌خوام سری بعد یه مسیر متفاوت رو امتحان کنم...» شیطانی که زندگی‌اش حول محور ترس و احترام می‌چرخید، در لحظۀ مرگ سرنخی مهم برای چیره‌شدن در هنر تقویت روح به‌دست آورد. او دریافت که این هنر فقط در مورد مصرف روح دیگران نبوده است؛ بلکه...

مانهوای نشان اژدهای خروشان؛ آنانتا جنگجوی بربری است که توسط خدای شیطانی نفرین شده. او برای تنبیه بال‌ها که سرنوشتش را به یک تراژدی تبدیل کردند، از خدایان شیطانی با داستانی خون‌آلود و پر از درد پذیرایی می‌کند... «قطع به یقین تحقق آرزویت نزدیک خواهد بود، آنانتا! هر آنچه را که طلب می‌کنی، بیشتر بخواه و به هر آنچه که دور...

سیان ورت بهترین قاتل قاره، پس از خیانت برادش، کسی که بیشترین اعتماد رو بهش داشت، به شکل رقت‌انگیزی از دنیا رفت. «اگه فرصت دوباره‌ای پیدا کنم، هیچ‌وقت جز خودم به شخص دیگه‌ای اعتماد نمی‌کنم و به‌تنهایی به هرچیزی که می‌خوام دست پیدا می‌کنم.» او فرصتی دوباره به‌دست آورد، سیان ورتی که در تمام عمرش، به‌عنوان یک سایه به ب...

32 years ago—judgement day. Humans were driven to the brink of extinction by the sudden appearance of monsters. However, with the appearance of supernatural powers and the awakening of abilities, the battle went into its next phase. After a fierce battle, the lost lands were reclaimed. The surviving monsters formed dun...

هی شیطان دیوانه! اون مروارید رو پس بده تا مرگ راحتی داشته باشی! نمی‌خوام :)... بیا جلو تا بندازم ته دره... نه بذار یه کار جالب‌تر می‌کنم... می‌کشمت!!!! بیا ببینم چقدر توانایی داری...

خواندن مانهوای How to Live as an Illegal Healer. روزی کانگ‌سونگ‌هیون در قارۀ آزول از خواب بیدار شد و پی برد که در کره نیست؛ بلکه به دنیایی خیالی پرتاب شده است... «چی شد که از اینجا سر در آوردم؟» داستان شفاگری که قدرت شفادهندگی ندارد...!

وقتی چشمانم را باز کردم، درون یک رمان قرار گرفتم؛ [تولد یک قهرمان]. [تولد یک قهرمان] رمانی بود که با تمرکز بر ماجراهای شخصیت اصلی، چوی هان، پسری دبیرستانی که همراه با تولد قهرمانان بی‌شمار قاره، به بعد متفاوتی از زمین منتقل شده بود. و من به‌عنوان بزرگ‌ترین فرزند خانوادۀ کنت وارد این رمان شدم...