شیاطین

تقلب کردم تا یه شخصیت تو بازی بسازم. بعد فشار دادن دکمه وقتی به خودم اومدم، تبدیل به شخصیت کشیش فسادی که ساخته بودم شدم. شخصیتی که آمار ضعیفی داره و همه ازش متنفرن! تنها چیزی که داشتم یه دست قطع شده بود، این دست الهه‌ست!؟

مانهوای Absolute Neromancer؛ بعد از آنکه همرزمانش در انجمن ناین استار به او خیانت کردند و کشتنش، نکرومنسر قدرتمند، چا جین‌هیوک، به یک انتقال روح متهورانه متوسل می‌شود. ده سال بعد، در بدنی جدید بیدار می‌شود! با حمایت زیردستان جدیدش، استاد ارواح بالکان و جن خانگی هاریو، تلاشش برای گرفتن انتقام آغاز می‌شود...

سگ شکاری خاندان باسکرویل، ویکیر باسکرویل برای اینکه خاندانش را به بزرگ‌ترین خاندان تبدیل کند، مسیر آدمکشی و جاسوسی رو انتخاب کرد. ولی، پاداش وفاداری به خاندانش، اتهام دروغین خیانت، و در آخر، تیغ سرد گیوتین بود. «دیگه هرگز مثل سگی زندگی نمی‌کنم که وقتی شکارش تموم شد، از شرش خلاص بشن.» اما به هنگام مرگ، یک فرصت غیرمن...

من اون آدمی که دیگران فکر می‌کنن نیستم. من، دیون هارت، یه آدم ضعیفم که هر وقت استرس داره خون بالا می‌آره؛ ولی در عین حال، من کنت هارت هستم، کسی که راجع بهش دچار سوءتفاهم شدن و فکر می‌کنن خیلی قویه، برای همین همه من می‌ترسن.

72 پادشاه شیطانی که دستور نابودی زمین را دریافت کرده بودند، هرکدام توسط پادشاه شیطانی «آستریا» مورد آزمایش قرار گرفتند. کسانی که این آزمایش را پشت سر گذاشتند، عنوان پادشاه شیطانی را دریافت کردند و پادشاه بزرگ به هرکدامشان قدرتی ویژه اعطا کرد. تاکنون به هر پادشاه شیطانی توانایی‌های خارق‌العاده‌ای داده شده بود و وقتی هم...

بازی واقعیت مجازی «تاریخ قاره آرکانا» به واقعیت پیوست، و انسان‌هایی که با شخصیت‌های بازی خود «همگون» شده بودند، به‌عنوان بازیکن، به دفاع از جهان مشغول شدند. لی هویئول کارمندی ساده بود که کنترل بدن شخصیتی به‌نام «گرندفِل کلادی آرپئوس رومئو» که آن را در دوران راهنمایی ساخته بود، به‌دست گرفت. در حالت معمول، کلاس و حرفه‌ی...

لیان به‌طور اتفاقی سر‌ از دنیایی در می‌آره که قبلا تو یه رمان اون رو خونده بود. و به‌طرز عجیبی، حالا قدرت‌های شخصیت اصلی رمان دست اون افتاده: «توانایی دیدن نخ‌های سرخ، نخ‌هایی که پیام‌آور مرگ هستند و قدرت درمان افراد رو دربردارند.» یک شب، مردی رو می‌بینه که نخ سرخ به قلبش وصل شده...

گاتس، ملقب به شمشیرزن سیاه، به‌خاطر یک نشان که پشت گردنش حک شده، نیروهای شیطانی را به‌سمت خود و محبوبش جذب می‌کند. گاتس به‌دنبال گرفتنِ انتقام از کسی است که باعث به‌وجود آمدن این شرایط و آن نشان شده است؛ و در این راه، فقط می‌تواند بر قدرتی اتکا کند که از زجرهای دوران کودکی‌اش برخواسته است.

مادرم! همۀ خانواده‌م بود. اما، درست جلوی چشمانم مرد یا بهتره بگم کشتنش؛ آخرین کلماتش این بود که زنده بمونم. از تمام مقصرین مرگ مادرم انتقام می‌گیرم. به‌خاطر تحقق هدفم، حتی اگه شده پیامبر خدا می‌شم!