جادویی

خواندن مانهوای How to Live as an Illegal Healer. روزی کانگ‌سونگ‌هیون در قارۀ آزول از خواب بیدار شد و پی برد که در کره نیست؛ بلکه به دنیایی خیالی پرتاب شده است... «چی شد که از اینجا سر در آوردم؟» داستان شفاگری که قدرت شفادهندگی ندارد...!

سال ۲۰۴۴، دقیقاً قبل از تخریب جهانی تمامی سیاه‌چاله‌ها، همه به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند که ناگهان دنیا به پایان رسید.... وقتی چشم گشودم بیست سال قبل بود و همۀ برنامه‌هایی که برای بازنشستگی داشتم، به باد فنا رفته بودند! من، وو هی‌جه، باید دنیا رو نجات بدم تا بازنشسته بشم.

سگ شکاری خاندان باسکرویل، ویکیر باسکرویل برای اینکه خاندانش را به بزرگ‌ترین خاندان تبدیل کند، مسیر آدمکشی و جاسوسی رو انتخاب کرد. ولی، پاداش وفاداری به خاندانش، اتهام دروغین خیانت، و در آخر، تیغ سرد گیوتین بود. «دیگه هرگز مثل سگی زندگی نمی‌کنم که وقتی شکارش تموم شد، از شرش خلاص بشن.» اما به هنگام مرگ، یک فرصت غیرمن...

وقتی چشمانم را باز کردم، درون یک رمان قرار گرفتم؛ [تولد یک قهرمان]. [تولد یک قهرمان] رمانی بود که با تمرکز بر ماجراهای شخصیت اصلی، چوی هان، پسری دبیرستانی که همراه با تولد قهرمانان بی‌شمار قاره، به بعد متفاوتی از زمین منتقل شده بود. و من به‌عنوان بزرگ‌ترین فرزند خانوادۀ کنت وارد این رمان شدم...

کاری دیگر از استودیوی مانهوا «SSS-Class Suicide Hunter» پسر جوان، مطمئن شو که زنده بمانی! بعد از آنکه عمویش باعث سقوط خاندانشان شد، تنها چیزی که برای بوریس جوان به جای مانده بود، شمشیر «زمستان‌گر» بود؛ اما چه کسی فکر می‌کرد که این گنجینه، خیلی زود عامل بحران دیگری شود؟ هر بار که مردم «زمستان‌گر» را هدف قرار می‌دادند...

دوکجا، یک کارمند معمولی، کسی است که از خواندن رمان محبوبش، سه راه زنده‌ماندن در آخرالزمان، لذت می‌برد. اما زمانی که این رمان به اتمام رسید، دنیا به ناگه دستخوش تغییر شد؛ روایات ناول به واقعیت بدل شدند و انسان‌ها در تنگنا قرار گرفتند. در آن دوران طافت‌فرسا، بشر پرده از چهرۀ حقیقی خود برآشفت. آن زمان که انسان‌ها به‌دنبال...

یک سیستم رستگاری قیامت دارید و تا زمانی که دنیا را نجات دهید، می‌توانید همه چیز را در اختیار داشته باشید. استعدادهای برتر را جذب کنید، یک انجمن نگهبانی (حفاظت) ایجاد کنید و به‌عنوان نگهبانان بشریت خدمت کنید.

لیان به‌طور اتفاقی سر‌ از دنیایی در می‌آره که قبلا تو یه رمان اون رو خونده بود. و به‌طرز عجیبی، حالا قدرت‌های شخصیت اصلی رمان دست اون افتاده: «توانایی دیدن نخ‌های سرخ، نخ‌هایی که پیام‌آور مرگ هستند و قدرت درمان افراد رو دربردارند.» یک شب، مردی رو می‌بینه که نخ سرخ به قلبش وصل شده...

جیانگ چنگ بعد از مرگ ب عنوان یه اسکلت در دنیای بازی توسط نکرومنسری زیبا، احضار شد و در دنیای بازی تناسخ پیدا کرد، شاید بپرسید احضار اسکلتی چیه؟ درواقع این سطح پایین ترین و ضعیفترین نوع احضاره! اما اون خوش شانس بود چرا که یه سیستم تکامل دریافت کرد تا در جهت تکامل و قویتر شدن به اون کمک کنه!